آموزه‌های متافیزیکی

خلاصه کتاب آخرین راز شاد زیستن

راز شاد زیستن

خلاصه کتاب آخرین راز شاد زیستن (خلاصه شده توسط محمد فرنام):

مقدمه:

همانطور که مشاهده می کنید، تاریخی که این خلاصه کتاب تهیه شده است سال 92 است. این کتاب را پس از پیاده شدن از هوایپما در فرودگاه بندرعباس در سال 89 توسط یکی از دانشجویان دانشگاه هرمزگان دریافت کردم. برای ارائه یک سمینار با عنوان «گسترش عملکرد کیفیت» یا همان «QFD» و همینطور مدیریت زمان به دانشگاه بندرعباس دعوت شده بودم.
دعوت با هماهنگی یکی از دانشجویان عضو انجمن علمی دانشگاه انجام شده بود و وقتی در فرودگاه به استقبالم آمدند این کتاب را نیز به عنوان هدیه در هنگام ورود به من دادند. روز بیاد ماندنی بود و سمینار خیلی خوبی هم برگزار شد.
این کتاب سه سال در قفسه کتابم بود اما در سال 92 آنرا مطالعه کردم و طبق عادتی که داشتم خلاصه برداری و البته تایپ کردم. چون ترجیح می دادم اکثر مطالب و محتوی هایم در لپ تاپ باشد تا بتوانم مواقع مسافرت هم همه محتواهایم را به همراه داشته باشم.
راستش را بخواهید الان که در سایت منتشر می کنم سال 1402 است چون پورتال شخصی ام در سال 1402 راه اندازی شد. وقتی فایل تایپ شده ام را مطالعه کردم متوجه موضوعی شدم. اینکه در آن موقع که این کتاب را خواندم انگار هیچی ازش متوجه نشدم. چون برای من اتفاقی رخ داد که در سال 98 برایم تحول آفرین بود و آن آشنایی با آموزه های معنوی بود. از سال 98 به بعد حجم زیادی از آموزه های معنوی را کسب کردم که داستان آن را در یکی از خاطراتم در وب سایت نوشته ام.
اما تمام مطالبی که در این کتاب مطالعه کرده و خلاصه برداری کرده بوم را از سال 98 به بعد آموختم. ولی در کمال ناباوری امشب که این متن را برای انتشار در سایت مشاهده کردم و مطالعه کردم دیدم که اکثر مطالبی که از سال 98 به بعد در حیطه ی آموزه های معنوی فراگرفتم و انصافا تاثیرات بسیار عمیقی در زندگی ام داشت. در این کتاب هم بود.
یعنی من سال 89 اکثر این مطالب را دیده و مطالعه کرده بودم اما درک نکرده بودم و فرا نگرفته بودم. این مقدمه را گفتم تا گوشزد کنم که اگر کتاب یا مطلبی را مطالعه می کنید و درک می کنید و تاثیر آن را حس می کنید مطمئن باشید که وقتش بوده و روزیه شما بوده است.
خلاصه ی این کتاب را تقدیم شما می کنم. اگر به این صفحه هدایت شده اید و در حال مطالعه این مطلب هستید شاید روزی شما بوده است. نوش جان
بسم الله
ما برای آموختم به دنیا آمده ایم. و جهان معلم ماست.
بر هر چیزی که تمرکز کنید آنرا گسترش می دهید.
وقتی با زندگی بجنگید همیشه زندگی برنده است.
دیگران را آنطور که هستند بپذیرید.

فصل اول:

ما برای آموختم به دنیا آمده ایم. و جهان معلم ماست
وقتی درسی را یاد نمی گیریم باید دوباره شروع کنیم و دوباره و دوباره
برای رفتن به کلاس بالاتر اول باید درس فعلی را بپذیریم و یاد بگیریم.
انسان تا اجبار نداشته باشد حاضر نیست رفتارش را تغییر دهید و چیزی یاد نمی گیرد. وقتی چاق می شویم اقدام به ورزش می کنیم درست زمانی که به همسرمان می گوئیم دوستت دارم که در آستانه جدائی هستیم. و زندگی در حال فروپاشیدن است.
تا در آستانه از دست دادن جیزی نباشیم سعی در اصلاح آن نمی کنیم.
سختی ها و تلخی ها و ناراحتی ها به ما می آموزند و باعث ترقی می شوند.

بدترین دردها زمانی اتفاق می افتد که در برابر رشد و ترقی مقاومت نشان می دهیم.
هر فردی درس مخصوص به خودش را می آموزد. مشکلات درسهایی هستند که به آنها نیاز داریم.
در زندگی تا وقتی که درس قدیمی خود را نیاموزیم نمی توانیم به کلاس بالاتر برویم. مجبوریم برگردیم و دوباره و دوباره …
حقیقت زندگی همین است.
اکر برایتان ناراحتی و مشکل ایجاد می شود به این معنی است که درس خود را فرا نگرفته اید و یاد نگرفته اید.
بدانید و درک کنید در هر اتفاق علت و دلیلی وجود دارد از خود بپرسید چه نیازی به این اتفاق بود.
می توانم هر کار بکنم غیر از این…. این عبارت بسیار غلط است باید این درس را فرابگیری
عوض کردن دیگران فایده ای ندارد باید خودت را عوض کنی.

هر نقطه از دنیا که باشیم درسهایمان به دنبالمان هستند. گریزی نیست.
فقط زمانی می توانیم بر ترس غلبه کنیم که با آن روبرو شویم از هر چه بترسید به سراغتان می آید.
وقتی ما تغییر کنیم شرایط هم تغییر می کند.
اگر در زندگی متوجه هشدار ها و تلنگرها نشویم با نشانه های شدیدتر مورد اصابت قرار می گیریم. سنگ کوچک سنگ بزرگتر و بزرگتر…
آن غاری که از داخل شدن به آن واهمه دارید در واقع می تواند سرچشمه همان می باشد که در جستجویش هستید.
انسان های زندگی معلم ما هستند حتی اگر شما را ناراحت و عصبانی کنند. زمانی می توانید رشد و ترقی کنید که به همین افراد باشید.
زندگی مانند نردبان است که باید پله پله طی شود.
وقتی به دیگران نگاه می کنید نکات مثبت او را فقط می بینید و متوجه مشکلات سخصی زندگی او نیستید .. بنابراین حسرت نخورید. هر کسی مشکلات خاص خودش را دارد.
همواره از خود سوال کنید این مسئله به من چه درسی می دهد.
جهان معلمی بردبار و پرحوصله است و برای اینکه زندگی آرام و راحتی داشته باشید بایستی به علائم هشدار دهنده آن توجه کنید.

 

فصل دوم:
تبعیض وجود ندارد. قوانینی که در طبیعت وجود دارد در مورد همه یکسان است.
ثمر = تلاش و کار + بردباری و صبر
کاشت و داشت و صبر و برداشت.
هر چه شما بزرکتر می شوید بازی هم بزرگتر می شود.
اینطور نیست که اگر چنین بود من چنان می شدم بلکه شما باید چنان باشید تا چنین شود. (قانون علت و معلول برقرار است.)
اول باید پس انداز کردن 10 دلار را یاد بگیریم بعد پول های بیشتر را…
اول باید بتوانید برای 6 نفر اجرای خوب داشته باشید تا .. برای 600 نفر
تا نتوانی کار کوچک را انجام دهی موفق نمی شوی کاری بزرگتر را انجام دهی..
سوال:
با چیزی که در اختیار توست اکنون چه می کنی؟؟ اگر جواب این باشد که با آن کار خاصی انجام نمی دهم پس به آینده هم امیدی نیست.
دنیا کوشش پاداش شما را می دهد نه بهانه ها را
به پیشنهاد های کوچک پاسخ مثبت بدهید تا پیشنهادهای بزرگتر به شما بشود. – دل را به دریا بزنید.
قدم اول را بردارید تا بتوانید به مراحل بعدی برسید.
از هر جا که می توانید شروع کنید و با تمام نیرو و توان کارتان را انجام دهید و اطمینان داشته باشید که خیلی زود فرصت ها و موقعیت ها به سراغتان خواهند آمد. هر پله شروع رسیدن به پله دیگر است.
انظباط:
انضباط سخت است اما لازم است – اما اگر هدف داشته باشید و مشخص کرده باشید کاری سخت نیست.
نظم: نخستین قانون توسعه داشتن نظم و ترتیب است. هر کاری برای پیشرفت نیازمند نظم است.از کوزه همان تراود که در اوست.
هیچ کوششی بی نتیجه نخواهد ماند (ماند حرارت دادن به یخ) دست از کار نکشید نا امید نشوید و به کارتان ادامه دهید و مطمئن باشید تغییر و دگرگونی پدیدار خواهد شد.
انعطاف پذیر باشید – یا تغییر کن یا بمیر – (ما در جهانی زندگی می کنیم که پویاست و در حال تغییر است) تنها چیزی که غیز قابل تغییر است خود تغییر است.

فصل سوم:
همیشه چیزی برایت رخ می دهد که به آن اعتقاد داری و دنیا نتیجه باورهای شماست.
داستان ماهی و دیوار شیشه ای را شنیده ای؟ ما هم به دیوارهای شیشه ای زیادی بر می خوریم، آن شیشه ها باورمان است.
ما با باورهایمان برای خود دیوار شیشه ای می سازیم.
بیشتر ما آدم ها از اینکه بگوئیم درست فکر می کنیم و حق با ماست را به شاد زندگی کردن ترجیح می دهیم. اگر خودمان برای خودمان داستانی رقم نمی زدیم الان چه کار می کردیم..؟؟
کدام یک از عقایدمان را باید دور بریزیم؟؟ آنهایی که به ما کمکی نمی کنند.
باید ها و نباید ها را مد نظر قرار ندهید و دور بریزید.
دنیا باید و نباید نمی شناسد و همه چیز همانطور که هست هست.
سطح کیفی زندگی فرد توسط باورها و اعتقاداتش تعیین می گردد.
معمولاً مشکل از عقایدمان است به ازای شرایط یکسان حتما بعضی از مردم نسبت به دیگران زندگی بهتری دارند.
باید با پول راحت برخورد کنید – اگر نتوانید در مورد ان به راحتی صحبت کنید آنرا از دست می دهید.
به خودمان بها دهیم – خودتان به خودتان بها ندهید دیگران چگونه به شما ارزش قائل شوند؟
مرتب باشید – بهترین ها را داشته باشید. از آنچه در اختیار دارید لذت ببرید و استفاده کنید.
برای خودت بهترین را بخواه – به چشمتان برسید – تمیز و شیک باشید – همه این ها رو احساسات و حس شما تاثیر می گذارند.
گاهی اوقات وقت خود را صرف کارهایی کنید که واقعاً برایتان جالب است و هیجان انگیز است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *